تجربه فعالیت سیاسی در تشکل دانشجویان مبارز
و نگاهی به جنبش دانشجویی دهه ۱۳۵۰
مقدمه
هر چند كه محور این نوشته، تشكل «دانشجویان مبارز طرفدار آزادی طبقه كارگر» است اما حجم كمی از این نوشته به طور خاص به آن میپردازد. علت این امر در مجموعه شرایطی است كه این تشكل دانشجویی در آن شكل گرفت و فعالیت میكرد. جنبش دانشجویی تا سال ۵۶ عمیقاً تحت تأثیر مشی انقلابی مسلحانۀ چریكی بود و بخش مهمی از فعالین این جنبش از حوالی سال ۱۳۵۶ و به موازات تحولات سازمانهای سیاسی به نقد مشی چریكی و مرزبندی با حزب توده رسیدند. این بخش از نیروهای دانشجویی كه مشخصاً بخشی از جریان معروف به خط ۳ بود، هستۀ اصلی دانشجویان مبارز را تشکیل دادند. آنها فعالانه در فرایند انقلاب ۱۳۵۷ شركت كردند و پس از انقلاب در عین حفظ استقلال به عنوان تشكل دانشجویی جریانهای خط ۳ و تنها تشكل علنی این خط فعالیت داشتند. برای وصف كامل این تشكل و شرایط اجتماعی آن دوره، نیاز به توضیح بالنسبه مفصلی از مبارزات و تشكلهای دانشجویی دوران غلبه مشی مسلحانۀ چریكی در جنبش و همچنین شرایط عمومی جامعه در دوران انقلاب و پس از آن است. ضرورت توضیح و وصف این اوضاع و شرایط، اجباراً بخش اعظم این نوشته را به خود اختصاص داده است.
از طرف دیگر شرایط جنبش در آن دورۀ متحول، عملاً مرز بین یك تشكیلات صرفاً دانشجویی را با یك سازمان سیاسی در موارد متعددی بیرنگ كرده بود و دانشجویان مبارز درگیر مسائلی بودند كه سازمانها و گروههای سیاسی با آن مواجه بودند. از این رو به مسائلی در این نوشته پرداخته شده است كه فراتر از مسائل جنبش دانشجویی به معنای اخص آن است.
هدف این نوشته این نیست كه تنها به خاطرات شخصی بپردازد، بلكه هدف ارائۀ یك تصویر حتی المقدور همه جانبه از مبارزات دانشجویی آن دورۀ متحول بوده است. از این رو تلاش شده است كه از ذكر مسائل و وقایعی كه صرفاً به شخص یا دانشكده خاصی مربوط است، خودداری شود، مگر اینكه به عینیتر و ملموستر كردن مسائل كمك كند. این امر شاید در مواردی باعث شده كه این نوشته جنبۀ عام و انتزاعی پیدا كند و كمتر پاسخگوی انتظاری باشد كه از یك خاطره میرود. و بالعکس در مواردی نیز عمداً به ذکر خاطرات، مشاهدات، تحلیلها، احساسات، برداشتهای شخصی پرداخته شده است تا اینکه موضوع ملموستر شود و مشخص شود که الزاماً برداشت همگانی نیست. چه بسا رفقای دیگر از همان دوران تحلیل وبرداشتی کاملا متفاوت بر سر مسائل مطرح شده در این نوشته داشته باشند.
مخاطب این نوشته نیز كسانی نیستند كه به طور كلی به مسائل تاریخی آن دوره علاقمندند، بلكه مشخصاً كسانی است كه مسائل عملی، تئوریك، تجربیات، ضعفها و موفقیتهای آن دوره از مبارزات دانشجویی را با دیدی چپ، انتقادی و رادیكال دنبال میكنند و برایشان درك نسبتاً همه جانبۀ آن دوره مهم است. از این رو در حد امكان سعی شده است كه دیدگاهها و تحلیلها و مبارزات آن دوره با ذهنیت همان دوره باز گو شود. مسائلی كه به هیچ رو نمیتوان تنها با مطالعه نشریات آن دوره فهمید، چرا كه آنچه از نشریات و اعلامیههای آن دوران باقی مانده است، اغلب تصویری ناقص از كلّ دیدگاهها و اندیشههای حاكم بر فعالین آن زمان ارائه میدهد. در ضمن سعی شده است به تحریفاتی كه به عنوان جمعبندی از تجربیات آن دوره از همه سو صورت میگیرد، اشاره شود. جریاناتی كه مسائل و معضلات آن دوره را طوری دستهبندی میكنند تا مواضع خودشان جلوۀ بیشتری پیدا كند یا انحرافات و اشتباهات آن دوره را چنان برجسته میكنند تا مواضع فعلیشان به عنوان ثمره و درسآموزی از تجربیات و اشتباهات گذشته قلمداد شود.
نمیتوان به فعالیت دانشجویان مبارز پرداخت و از فداكاری صدها انقلابی كمونیست صادق و فداكاری كه در صف اول مبارزات دانشجویی علیه رژیم شاه و جمهوری اسلامی مبارزه میكردند، سخن نگفت. نسلی از انقلابیون كمونیست كه رژیم جمهوری اسلامی در اعدامهای سال ۱۳۶۰ به بعد قتل عام كرد. اكثر این رفقا به خاطر فعال بودنشان در جنبش دانشجویی زمان شاه توسط دانشجویان هوادار خمینی و تودهایها و اكثریتیها كه فعالین طراز اول آن زمان را میشناختند، شناسایی و لو داده شدند.
اینان به علت قابلیت و برجستگیهایشان درون سازمانها و گروههای مختلف خط ۳ غالباً به مسئولیتهای بالای تشكیلاتی رسیدند. در لیست شهدای تمام جریانات خط ۳، آنها كه دانشجو بودهاند معمولا از فعالین دانشجویان مبارز بودهاند. یاد همگیشان گرامی باد. كمتر كسی را میتوان یافت كه با آنان از نزدیك و در جریان مبارزه آشنا بوده و اندوه فقدان این كمونیستهای فداكار را نداشته باشد. هم تك تك آنها و هم مجموعه فعالیتهایشان چه علیه رژیم شاه و چه علیه رژیم جمهوری اسلامی یادآور اوج جنبش دانشجویی است كه در طول تاریخ این جنبش از ابتدا تا كنون بیهمتا بوده است. جا داشت كه در این نوشته نام همۀ آنها ذكر شود، متأسفانه چنین چیزی از توان من خارج است، هنوز پس از سی سال یادآوری نام و خاطره آنها برایم اندوهناک است. امیدوارم كسان دیگری بتوانند این امر مهم را بر عهده گیرند.